
تفسیر سوره حدید ، آیه ۱۰ ( نوشتاری ) مفسر : حضرت آیت الله مکارم شیرازى
8 اسفند 1397
تفسیر سوره حدید ، آیه ۱۱ ( نوشتاری ) مفسر : حضرت آیت الله مکارم شیرازى
13 اسفند 1397تفسیر سوره حدید ، آیه ۱۰
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
وَ ما لَکُمْ أَلاَّ تُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لِلَّهِ مِیراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا یَسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَهً مِنَ الَّذِینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا وَ کُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ *
به نام خداوند بخشنده مهربان
و برای چه در راه خدا انفاق نکنید در صورتی که (شما با ملک و مالتان روز مرگ فانی شوید و) وارث تمام (اهل) آسمانها و زمین خداست؟! آن مسلمانانی که پیش از فتح (مکه زمان ضعف اسلام) در راه دین انفاق و جهاد کردند با دیگران مساوی نیستند، آنها اجر و مقامشان بسیار عظیمتر از کسانی است که بعد از فتح (و قدرت اسلام) انفاق و جهاد کردند و لیکن خدا به همه وعده نیکوترین پاداش را (که بهشت ابد است) داده و خدا به هر چه کنید آگاه است.
تفسیر المیزان ( خلاصه)
در این آیات دستور موکد می دهد به این که مسلمین در راه خدا ودر جهاد انفاق کنند، و از آیه شریفه (لا یستوی منکم من انفق من قبل الفتح) به خوبی برمی آید که دستور مذکور در مورد جهاد مؤ کدتر است، و همین خود موید آن قولی است که می گوید: آیه شریفه (امنوا باللّه و رسوله و انفقوا…) در جنگ تبوک نازل شد.
و ما لکم الا تنفقوا فی سبیل اللّه و لله میراث السموات و الارض
کلمه (میراث) معنای مالک شدن مالی است که از میت به بازماندگانش منتقل می شود، و اضافه میراث به آسمان ها و زمین اضافه بیانیه است، یعنی می خواهد بفرماید آسمان ها و زمین با آنچه در آن دو است همان میراث است، پس آنچه خدا در آسمان ها و زمین خلق کرده و صاحبان عقل چون انسان آنها را ملک خود پنداشته ملک خدا است. خلاصه این که می خواهیم بگوییم کلمه آسمان ها و زمین شامل موجوداتی هم که از مواد آسمان ها و زمین خلق شده اند و انسان ها آنها را به خود اختصاص داده و در آن تصرف می کنند می شود، و اختصاص مذکور ملکی است اعتباری، که خدا ایشان را هدایت کرد به این که آن را اعتبار کنند، و با اعتبار آن جهات زندگی دنیای خود را نظم بخشند.
چیزی که هست نه انسان ها باقی می مانند، و نه آن ملک های اعتباری برایشان باقی می ماند، بلکه انسان ها می میرند و آن ملکها به افراد بعد از ایشان منتقل می شود، و همچنین انسان ها می میرند، و اموال دست به دست می گردد تا باقی نماند مگر خدای سبحان.
پس مثلا زمین و آنچه در آن است و آنچه بر روی آن است و برای بشر جنبه مالیت دارد یکپارچه و همیشه میراث است، چون هر طبقه از طبقات ساکنین زمین آنها را از طبقه قبل ارث می برد، در نتیجه میراثی دائمی است، که دست به دست می چرخد، از جهت دیگری نیز میراث است، برای که روزگاری خواهد رسید که تمامی انسان ها از بین می روند، و برای آن نمی ماند مگر خدایی که انسان ها را خلیفه خود بر زمین کرده بود.
پس به هر دو جهت و هر دو معنا میراث آسمان ها و زمین برای خدا است، اما به معنای اول، به خاطر این که خدای تعالی مال دنیا را به اهل دنیا تملیک کرده بود، البته تملیکی در عین حال خودش باز مالک بود و هست، و لذا فرموده: (لله ما فی السموات و الارض) و نیز فرموده: (و لله ملک السموات و الارض) و باز فرموده: (و اتوهم من مال اللّه الذی اتیکم).
و امامعنای دوم، برای این که از ظاهر آیات قیامت از قبیل آیه (کل من علیها فان) و غیر آن بر می آید که همه انسان های روی زمین فانی می شوند، و آنچه از آیه مورد بحث زودتر ذهن می رسد این است که مراد از میراث بودن آسمان ها و زمین همین معنای دوم باشد.
و به هر حال در آیه شریفه توبیخ سختی از بخیل ها شده، که از مال خدا در راه خدا انفاق نمی کنند، با این وارث حقیقی اموال خدای تعالی است، و اموال نه برای آنان باقی می ماند، و نه برای غیر ایشان، و اگر نفرمود: (و له میراث السموات و الارض)، با این که می توانست اینطور بفرماید، چون قبلا نام اللّه برده شده بود، و اگر به جای ضمیر دوباره اسم ظاهر اللّه را آورده فرمود: (و لله میراث السموات و الارض) برای این بود که در توبیخ آنان تشدید کرده باشد.
عدم تساوی انفاق در زمان جنگ با انفاق بعد از فتح
لا یستوی منکم من انفق من قبل الفتح و قاتل اولئک اعظم درجه من الذین انفقوا من بعد و قاتلوا…
کلمه (استواء) که مصدر فعل (لا یستوی) است به معنای همان تساوی معروف است، می خواهد بفرماید: بین این دو طایفه تساوی نیست، و این دو طایفه عبارتند از: ۱ – کسانی که قبل از جنگ انفاق کردند، و در جنگ شرکت هم جستند. ۲ – کسانی که بعد از پایان جنگ انفاق کردند و قتال نمودند، و این طایفه دوم در آیه شریفه حذف شده، چون جمله (اولئک اعظم درجه من الذین انفقوا من بعد و قاتلوا) بر آن دلالت می کرد.
و مراد از فتح – طوری که گفته اند – فتح مکّه و یا فتح حدیبیه است، و این که قتال را عطف بر انفاق کرده، خالی از این اشاره و بلکه دلالت نیست که مراد از انفاق در راه خدا که در این آیات مردم را به انجام آن تشویق کرده انفاق در جهاد است.
و گویا آیه شریفه در این مقام است که این معنا را بیان کند که در انفاق در راه خدا هر قدر بیشتر عجله شود نزد خدا محبوب تر و من زلت و اجرش بیشتر است، (و خلاصه آیه شریفه در مقام تربیت انسان ها است، و می خواهد توصیه کند عمل خیر و از آن جمله انفاق را که به خاطر این که خیر است و مرضی خداست دوست بدارند، و در آن عجله کنند، و چون فرصت طلبانی که صبر می کنند تا وقتی پیروزی قطعی شد آن وقت دست به جیب می کنند نباشند)، و گرنه اگر این نکته در بین نبود، گفتن این که در حوادث گذشته و انفاق کنندگان دو طایفه بودند، آنها که قبل از جنگ و فتح انفاق کردند اجر بیشتری دارند، تا آنهایی که بعد از فتح انفاق کردند، مطلبی روشن بود، چون همه می دانند که این آیات بعد از فتح مکّه و جنگ محتملی که مسلمانان اقدام به آن نمودند، و بعضی جنگها که بعد از فتح مکّه رخ داد نازل شده.
(و کلا وعد اللّه الحسنی) – یعنی خدای تعالی وعده اجری نیکو به هر دو طایفه داده، چه آنهایی که قبل از فتح قتال و انفاق می کنند، و چه آنهایی که بعد از فتح انفاق و قتال می کنند، هر چند که طایفه اول اجر و درجه ای عظیم تر از طایفه دوم دارند، این وعده می خواهد طایفه دوم را که دیر جنبیدند دلخوش سازد، و بفرماید: آنها نیز مشمول رحمت خدا می شوند، و چنان نیست که از آن محروم شوند، پس جای آن نیست که از رحمت خدا نومید باشند، هر چند که دیر جنبیدند.
(و اللّه بما تعملون خبیر) – این ذیل مربوط همه مطالب گذشته است، و می خواهد هم توبیخ قبلی را شدت بخشد، و هم برابر نبودن دو طایفه از انفاقگران و وعده حسناتی که خدا هر دو طایفه داده را تثبیت کند، ممکن هم هست تنها مربوط به جمله اخیر یعنی جمله (و کلا وعد اللّه الحسنی باشد)، ولی تعلقش به همه مطالب گذشته فایده عمومی تر دارد.
بحث روایتی
(روایاتی در ذیل آیه مربوط به انفاق قبل از فتح و بعد از فتح، گفتگوی منافقان ومؤ منان در قیامت و روایتی درباره آرزوی دراز)
در الدر المنثور است که ابن جریر، ابن ابی حاتم، ابن مردویه، و ابو نعیم (در کتاب دلائل) از طریق زید بن اسلم، از عطاء بن یسار، از ابی سعید خدری، روایت کرده که گفت: در سال حدیبیه در رکاب رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله وسلم) از مدینه بیرون شدیم تا به عسفان رسیدیم، در آنجا رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله وسلم) فرمود: ممکن است مردمی نیایند که شما وقتی اعمال خود را با اعمال آنان مقایسه کنید اعمال خود را ناچیز بشمارید. پرسیدیم: یا رسول اللّه (صلی اللّه علیه و آله وسلم) آن مردم چه کسانیند آیا از قریشند؟ فرمود: نه، و لیکن اهل یمنند، که دلهایی رقیق تر و قلوبی نرم تر دارند، پرسیدیم: آیا آنها بهتر از ما هستند یا رسول اللّه؟ فرمود: اگر هر یک از آنان کوهی از طلا در راه خدا انفاق کنند هرگز به یک چهارم اجر شما و بلکه نصف آن هم نمی رسند، و همین فصل ممیز میان ما و سایر مسلمانان آینده است، که ما قبل از فتح مکّه در راه خدا انفاق کردیم، (لا یستوی منکم من انفق من قبل الفتح و قاتل…)
مؤ لف: این معنا به چند طریق و با عبارتی قریب به هم روایت شده، ولی اشکال متوجه آن هست که از سیاق آیات مورد بحث برمی آید که بعد از فتح نازل شده که منظور از آن فتح، فتح حدیبیه است و یا است، و این روایات می گویند: آیه قبل از فتح نازل شده، پس با آیه انطباق ندارد.
و نیز در همان کتاب است که عبد بن حمید و ابن منذر از عکرمه روایت کرده اند که گفت: وقتی آیه شریفه (لا یستوی منکم من انفق من قبل الفتح و قاتل) نازل شد ابو دحداح گفت: خدا سوگند امروز مبالغ هنگفتی انفاق می کنم، تا درجه آن کسانی را دریابم قبل از فتح انفاق کرده بودند، و بعد از من هم کسی نتواند این رکورد مرا بشکند. آنگاه گفت بارالها هر چه را که ابو دحداح مالک است نصفش در راه تو باشد، و تمامی اموالش را نصف کرد، تا رسید به لنگه کفشش گفت: حتی این هم.
منبع : ترجمه تفسیر المیزان حضرت آیت الله علامه طباطبایى (رحمه الله)